«موآنا» تازهترین انیمیشن کمپانی والت دیزنی است. کارگردانان این فانتزی ماجراجویانه جان ماسکر و ران کلمنتس هستند که پیش از این انیمیشنهای مشهوری چون شاهزاده و قورباغه، علاءالدین و هرکول را در کارنامه دارند. دواین جانسون و اولی کاروالیو از صداپیشگان اصلی فیلم محسوب میشوند. فیلم موزیکال است و موسیقیهای آن بسیار متنوعاند. تقریبا از هر سبکی و از هر جنس صدایی میشنویم.
موانا دختر رئیس قبیلهای است که در جزیرهای در میان اقیانوس آرام زندگی میکنند. اقیانوس او را انتخاب کرده تا به کمک مائووی جزیرهاش را از نابودی تدریجی نجات دهد. فیلم با نمایش داستان خلقت از منظر قبیله آغاز میشود. مادربزرگ با اشتیاق تمام از اسطورهها میگوید اما پدر موانا مخالف این موضوع است و میخواهد موانا را بر اساس واقعیات تعلیم دهد. پدر او که خود زمانی رویایی مشابه موانا برای رفتن به آن سوی صخرها و ماجراجویی در اقیانوس داشته، براثر حادثهای اکنون تبدیل به یک عنصر محافظهکار شده است. موانا در این کشاکش میان حال و گذشتهی افسانهای رشد میکند. او متفاوت است. بر خلاف سایر کودکان قبیله باوری نسبت به داستانهای مادربزرگ در او وجود دارد و همین مسئله شخصیتی متفاوت از او میسازد.
«موانا» بیش از سایر انیمیشینهای رقیبش در اسکار کودکانه است. به بیان دقیقتر سازندگان تمرکز خود را روی مخاطبان اصلی انیمیشن گذاشته و سعی دارد چیزی بسیار بیشتر از یک سرگرمی بسازند. کودکِ فیلم با انبوهی از سوالات مواجه است و مدام در موقعیت انتخاب قرار میگیرد. شاید ابتداییترین مهارتی که هر کودکی باید به آن برسد همین قوهی انتخاب است. در سکانسی میبینیم موانا بین نجات لاکپشت کوچک و برداشتن صدف مورد علاقهاش یکی را انتخاب کند. موانا بر دیگری را بر خود مقدم میدارد و صد البته به مراد دل خود هم میرسد. او نه تنها چندین صدف دیگر نیز به دست میآورد که در امتحان اقیانوس نیز موفق میشود. نوجویی وجود او در کنار ایثاری که آموخته او را تبدیل به ناجی قبیلهاش میکند.
موانا با تمام قبیله فرق دارد. در شرایطی که اجتماع، موانا را به سوی سکون سوق میدهد، او همواره در جهت مخالف حرکت میکند. مخالفت او مخرب نیست بلکه در جهت رشد خود و قبیلهاش است. گاهی خسته میشود، گاهی رویاپردازی میکند، گاهی تسلیم سرنوشت میشود اما برایند تمام این فراز و نشیبها رو به جلو است. او شکست میخورد، ناامید میشود، احساس ضعف میکند اما هیچگاه تسلیم نمیشود. در نهایت موسیوار آب را میشکافد و به طبیعت مرده جان میدهد. او در این سفر نه تنها خود که تمام کسانی که به نوعی با او در ارتباطند، حتی آن جوجهی احمق، را رشد میدهد. موانا آن حس نوجویی گمشده را در تمام قبیله زنده میکند.
فیلم ما را به دنیایی میبرد که کمتر آن را تجربه کردهایم. زندگی اقوامی را که گاهی آنها را بدوی میشماریم، کاملا با معنی و مفهوم مییابیم. بیمها و امیدهای آنها را میشناسیم. نحوهی زندگیشان را درک میکنیم. حتی دورهی فشردهی قایقرانی نیز میبینیم. ما با فرهنگ مردمی که شاید هیچ اشتراکی با آن نداریم به خوبی آشا میشویم. صد البته این آشنایی از دریچهی نگاه سازندگان اثر است.
فیلمنامه از نقاط قوت این انیمیشن است. فیلم به اندازهی کافی کاراکتر جذاب کودکانه دارد اما در آن غرق نشده است. در واقع به همان مقدار که سعی دارد جستجو و کاوش را در کودک شعلهور کند، گره روایی و سوال ایجاد میکند و سعی دارد با ترسیم یک نظام قوی هیچ کدام از آنها را بیپاسخ نگذارد. فیلم ایمان خود به آنچه میگوید را در خود ثابت میکند. همین انسجام محتوایی در کنار قوت تکنیک از این انیمیشن اثری درخور توجه ساخته است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.