یک
با شروع رسمی کارزار انتخابات ریاست جمهوری کاندیداها در معرض قضاوت مردم قرار گرفتهاند. نه تنها کارنامه کاری آنها بلکه تمام حرکات و صحبتها و حالات ایشان نیز زیر ذرهبین است. مسئلهای که در مناظرهها به اوج خود خواهد رسید.
فضای مجازی پر شده از تحلیلهای جزئی از نحوه صحبت کاندیداها٬ وضع حسی آنها هنگام صحبت٬ کلیگوییها و ... . جریان خروشان شبه اطلاعات در فضای مجازی و صد البته فیلمهای سینمایی و سریالهای سیاسی باعث شده تا افراد به فهمی از فن انتقال مطلب دست یابند. جذابیت کارزارهای انتخاباتی در سریالهای اغلب آمریکایی و تمرکز شخصیتهای آنها روی نحوهی ارائهی مطالب خود نوعی تخصص کاذب رسانهای در سطح عموم پدید آورده است.
نمونهی بارز این موضوع را در تحلیلهایی که از استرس فلان کاندیدا در گفتگو یا تپق دیگری در مصاحبه یا حالت چهرهی آن یکی در تصاویر تلویزیونی میتوان یافت. آیا این تمام شناخت است؟ یا فن خطابهی کاندیدا قرار است کشور را اداره کند؟ آن چه برای سیاستمدار اهمیت دارد نحوه ارائه برنامه خود است اما مردم به دنبال شناخت هستند و این خلطی است که در این بار صورت گرفته.
گروه دیگری که بیشتر به محتوا توجه دارند با چند برچسب خاص سخنان کاندیداها را طبقهبندی میکنند که اغلب چون در قبال رقبا به کار میرود میتوان واژههای «شعاری»، «پوپولیستی»، «ضعیف» و «غیرواقعی» را در تحلیلها یافت.
فارغ از اشکالات اساسی در زمانبندی و نحوهی آشنایی مردم با کاندیداها٬ در فرصتهای کوتاهی که در صداوسیما در اختیار کاندیداها قرار میگیرد و مخاطبی از تمام قشرهای جامعه دارد، توقع میرود چه از کاندیداها چه شنیده شود که با کلمات «کلی» و «سطحی» آن را ارزیابی میکنند؟
در این فرصت اندک و فضای پرتنش انتخاباتی شاید بهترین ابزار برای انتخاب شناخت #عالم_فکری کاندیداهاست که صحبتها، وعدهها، حالات، برخوردها و ... همه نمود خارجی آن است. مجموعهی این مسائل به ما تصویری از فضای فکری فرد میدهد که تمرکز اصلی عمل وی را میتواند به ما نشان دهد. به طور مثال میشد از سخنان رئیسجمهور فعلی در انتخابات ۹۲ دریافت که قرار است تمام پایههای دولت و مبنای کاری وی بر مبنای سیاست خارجی ریخته شود. ماندن در پوستهی این عالم که بالاتر ذکر شد جز حسیتر کردن فضای انتخاب حاصلی ندارد و برای انتخاب اصلح آدرسی غلط است.
دو
نائومی کلاین، نویسندهی کتاب دکترین شوک: «فکر میکنم اگر این کتاب (جدیدترین اثر وی: نه کافی نیست) را ننوشته بودم، مثل خیلیهای دیگر ماهها بیوقفه به توئیتر زل میزدم و روند امور را نگاه میکردم و به این و آن در توئیتهایم زخم زبان میزدم.» او میگوید این تمایل در میان منتقدانِ ترامپ، نشانهای از تأثیر مبتذل اوست. بخشی از کتابش را به این ایده اختصاص میدهد که ترامپ از خلال توئیتر، دارد سپهر سیاسی را به تصویر خودش شبیه میکند و اینکه «همۀ ما باید ترامپ درونی خود را بکشیم.» در کنار دیگر چیزها، این را نیز میگوید که رئیس جمهور «تجسم دامنۀ پارهپارۀ توجه ماست.» ترامپ ورای این، میتوان گفت بهعمد، «خود را با بعضی از حرفهایترین ذینفعان بحران احاطه کرده است.» مردانی مثل ویلبر راس، «سلطان ورشکستگی» که حالا وزیر بازرگانی است، یا دیگر پولسالارانِ سقوط اقتصادی که از گلدمن ساکس و سایرجاها استخدام شدهاند؛ کسانی که میلیاردها دلار از فروپاشیها و بحرانهای اقتصادی به جیب زدهاند. کلاین میگوید «نکتهای که دربارۀ دکترین شوک وجود دارد این است که اگر آنها زیادی از آن استفاده کنند، دیگر شوکهکننده نخواهد بود.» این اهمیتِ حافظۀتاریخی را در چنین لحظاتی نشان میدهد. (به نقل از ترجمان)
شرایطی که کلاین ترسیم کرده برای ما هم آشناست. بخشی از فرآیند دو قطبی شدن جامعه ما هم تحت تاثیر همین مدل شوک است. کما این که در آمریکا هم دوقطبی با حضور ترامپ به شدت تشدید شده است. سپهر سیاسی ایران، در قالبهای خاص خود اعم از توییتر٬،درگیر مشابه چنین تاثیر مبتذلی است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.