«در فرهنگ ما اینگونه جا افتاده که رنگ زرد؛ رنگ ناامیدی، یاس و جدایی است اما در اصل این‌طور نیست و اتفاقا مقابل این ماجرا است. ضمن اینکه در تمام دنیا هم رنگ زرد نماد پرانرژی‌ترین رنگ است.» این جملاتی است که «مصطفی تقی‎زاده» در توصیف نام فیلمش به زبان آورده است. نخستین فیلم سینمایی او در هفته اول اکران، صدرنشین جدول فروش بود و نظر بسیاری را به خود جلب کرد. زرد ماجرای چند جوان مخترع است که برای انجام یک پروژه‎ی تحقیقاتی عازم دانشگاهی در میلان ایتالیا هستند. روزهای آخر حضورشان در ایران را دور هم جشن گرفته‎اند تا این که حادثه‎ای تمام رویاهای دور و دراز آن‎ها را به باد می‎دهد.

ربط دادن نام فیلم به موضوع آن بدون در نظر گرفتن گفته‎های خود کارگردان کمی دشوار است. زرد رنگ زندگی جوانانی است که وقایع چند روز از زندگی‎شان را می‎بینیم. در ابتدا که هوای سفر به ایتالیا را در سر دارند، پرانرژی و ساد هستند. اما زمانی که سلسله حوادث آن‏ها را در دوراهی ماندن یا رفتن قرار می‎دهد به ناگاه ناامیدی و یاس و جدایی بر زندگی آن‏ها چمبره می‎زند. تصوری که فیلمساز از تعریف رنگ زرد میان مردم در داخل و خارج از ایران دارد، در واقع نگاه او به کشورش را نشان می‎دهد. راه حلی هم که دارد به نوعی فرار به سوی خوشبختی است که در اروپا منتظر رسیدن اوست.

فرار مغزها از مهم‎ترین مشکلات نظام آموزش عالی ماست که با وجود مطرح شدن در بسیاری از آثار نمایشی، تاکنون هیچ‏‎گاه به درستی دراماتیزه نشده است و سینمای ایران نتوانسته از این معضل جدی تصویری دراماتیک و واقعی و دقیق ارائه دهد. زرد نیز در کنار سایر فیلم‎هایی که به موضوع فرار مغزها اشاره‎ دارند، تنها کلیشه‎ای سطحی از این معضل و واسطه‌ای برای بیان حس و حال فیلمساز نسبت به میهن خود است. پس از گذشت یک سوم ابتدایی فیلم مسئله‎ی مهاجرت کمرنگ می‎شود و آوار مشکلات و ناملایمات بر سر پنج جوان اصلی فیلم خراب می‎شود و اینجاست که فیلم قوام می‎یابد. علت این مسئله هم روشن است. هر قدر سینمای ما در پرداخت شخصیت‎های موفق ضعیف و بی‎پشتوانه است، در پرداخت به شخصیت‎های شکست‎خورده و بدبخت به بلوغ رسیده و جوایز زیادی نیز از همین طریق به دست آورده است!

زرد از جمله فیلم‎هایی بود که وارد بخش مسابقه‎ی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر وارد نشد. در آن زمان فیلم‎های پر سر و صداتری نیز بودند که اتفاقی مشابه را تجربه کردند؛ بنابراین کمتر از زرد شنیدیم. سازندگان فیلم نیز اهل هیاهو نبودند و صد البته مزد این کارشان را در گیشه گرفتند. زرد از زمان جشنواره دیده نشده باقی ماند و برچسب جشنواره هم به آن نخورد. شاید بتوان همین موضوع را دلیل فروش خوب افتتاحیه‎ی فیلم دانست. پوستر و تبلیغات فیلم در کنار چینش بازیگران آن به مخاطب حس یک اثر تجاری را می‎داد. شاید در نگاه اول، ترکیب سه مرد و دو زن و حضور حقیقت دوست و رادان خاطره‎ی فیلم عطش را زنده می‎کرد. فیلمی سرگرم‎کننده که بتواند یک تفریح خانوادگی را رقم بزند؛ اما زرد چنین فیلمی نیست.

زرد یک اثر کاملا جشنواره‎ای و سیاه مشقی از فیلم‎هایی است که در این ژانر و با این موضوع ساخته شده‎اند. عده‎ای آن را متاثر از فضای «درباره‎ی الی» و داستان «سگ کشی» و «دایره مینا» می‎دانند، عده‎ای هم شخصیت‎پردازی و گره‎افکنی داستانی آن را با «سعادت آباد»  و «انتهای خیابان هشتم» مقایسه می‎کنند. در هر حال ما با فیلم اول فیلمسازی جوان مواجه هستیم که کاملا متاثر اسلاف خود است. حتی شاید در مقایسه با فیلم اول سازندگان فیلم‎های فوق، در استاندارد سینمایی بالاتری قرار گرفته باشد. با این حال برای مخاطب پیگیر سینما اثری تکراری و برای مخاطب عام، فیلمی آزاردهنده است. البته این آزاردهندگی مولفه‎ی ثابت ژانر درام اجتماعی در نسخه‎ی جشنواره‎ای است و مختص زرد ‎نیست.

در سال‎های اخیر با تعدادی قابل توجهی کپی خوب در آثار فیلم‎ اولی‎ها مواجه بودیم. فیلم‌هایی که اسم و فیلمنامه‎های تازه‎ای دارند اما کاملا برآمده از ذهنی فیلم‎بین و ستایشگر هستد. در واقع سینمای ما به خط تولید انبوه نوع خاصی از فیلم در ژانر درام اجتماعی رسیده است. فیلم‎هایی که بیش از آن که متاثر از فضای روز تمام جامعه باشند، اجزایشان را از  روی مدلی پیش ساخته، کنار هم قرار داده‎اند. فیلم‎هایی با محتوایی ضعیف و محدود، که به شدت فرم‎زده‎اند.

فیلم به واسطه عواملی که در بالا ذکر شد فروش خود را دارد و جوایز مورد پسندش را نیز از آن سوی مرزها کسب کرده است. یک هنرمند جوان هم توانسته در یکی از پرهزینه‌ترین و گران‎ترین رشته‎های هنری، خود را محک بزند. شاید در این چرخه‎ی تولید و مصرف، بیننده است که به جای سیب و گلابی، بادام تلخ نصیبش شده است.

 

پیوند