عرق سرد دومین ساخته «سهیل بیرقی» مانند فیلم اول او یک قهرمان زن عصبانی و ناآرام دارد. «افروز اردستانی» (باران کوثری) کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان است. او با همسرش «یاسر شاه‎حسینی» (امیر جدیدی) اختلاف دارد و در آستانه طلاق قرار دارند. یاسر، افروز را چند روز مانده به فینال مسابقات آسیایی ممنوع‎الخروج می‎کند و این نقطه آغاز کشمکش­های افروز است با هر آنچه پیرامون خود می‎بیند.

با این که داستان در بستر ورزش محبوب و مهیجی مانند فوتسال روایت می­شود، اما فیلمساز نتوانسته از جذابیت­های ورزشی بخوبی استفاده کند. حتی سکانس ابتدایی نیز بیش از آن که هیجان را منتقل کند توعی تشویش و اضطراب را با خود به همراه دارد. بازیگر نقش اول فیلم برای ستاره فوتبال بودن اضافه وزن مشهودی دارد و در نتیجه بیشتر فریادها و  اضطراب‎های افروز قاب گرفته شده است. لحظه­ای که افروز در فرودگاه متوجه می­شود ممنوع­ الخروج شده است، همان پوسته­ی به ظاهر جذاب فوتبالی فیلم کنار می­رود و تراژدی آغاز می­شود.

افروز قرار بوده زنی مستعد و با روحیه برنده شدن و الهام بخش برای اطرافیانش باشد اما عملا چنین شخصیتی از وی دیده نمی­شود. بلکه برعکس او زنی است که دوست و دشمن از وی سو استفاده می­کنند. افروز بی­ دفاع و بی­ یاور خود را در یک تنهایی مطلق می­بیند. جایی که نزدیک­ترین دوستان هم به وی خیانت می­کند. فیلم هیچ نشانی از والدین و خویشان افروز یا حتی یاسر و بقیه شخصیت­ها ندارد. شاید بتوان گفت اصلا خانواده­ایی در فیلم نمی­بینیم. برای فیلمی که ادعای مطرح کردن یک معضل اجتماعی را دارد، آن هم معضلی که با بنیان خانواده رابطه مستقیم دارد، یک ضعف بزرگ محسوب می­شود که حتی نتواند یک خانواده معمولی را تصویر کند. هر قدر فیلم در کلام سعی دارد به دغدغه خود عمومیت بخشد، در ساختار ناقص است و خود را ناخودآگاه  در چارچوبی تنگ اسیر می­کند. چارچوبی که بدون درک چند بعدی از ویژگی­‎ها و خصوصیات جامعه ایرانی، شخصیتی جدامانده را دست‎آویز مقاصد خود کند.

مقصود اصلی فیلمساز اعتراض به قانون است. همان چیزی که به شکلی پخته­‎تر در فیلم قبلی او من نیز دیده می­‎شد. عرق سرد بیش از آن که یک فیلم اجتماعی باشد، به بیانیه­‎ای اعتراضی شباهت دارد که زنی آن را با فریاد می‎خواند اما کسی برایش کف نمی‎زند. قهرمان عصبانی فیلم ناتوان است، برعکس آذر در فیلم من و شاید به نوعی گذشته «آذر» را در عرق سرد می­بینیم. می‎‎‎توان ریشه آتش خشم آذر از مردان، جامعه‎ستیزی و خوی پرخاشگر او را در اتفاقاتی که برای افروز رخ می­دهد، جستجو کرد. شباهت دیگری که میان افروز و آذر وجود دارد، خرده خصلت‎های مردانه شخصیت آن‎هاست که بیش از آن که تلاشی برای به برابری کشاندن جنس زن و مرد در ساختار فیلم باشد، در واقع حاصل شخصیت‎پردازی یک مرد از الگویی زنانه برای شوریدن علیه نظمی خشن است. به همان اندازه که نویسنده از درک جامع و چند بعدی از مشکلات زنان عاجز مانده، شخصیت‎های آذر و افروز باورپذیری خود را از دست داده‎اند. دلیل دیگر این مسئله در برزخ بودن فیلمساز برای نشان دادن یک قهرمان شوریده در یک بستر روایی نئورئالیستی است که اساسا قهرمان را برنمی‎تابد و به دنبال قربانی می‎گردد.

فیلمنامه عرق سرد اقتباسی است. البته اقتباسی ژورنالیستی از یک خبر پرسر و صدای رسانه‎ای! به همین دلیل در عین این که می‎ فیلم سعی دارد مستدل و با اشراف بر قانون حرف بزند و قانع‎کننده باشد. اما هر جا نیاز باشد این اصل را فدای پیشبرد داستان مورد نظر خود می‎کند. به عنوان نمونه جایی که یاسر رضایت‎نامه را پاره می‎کند بسیار غیرمعقول و غیرواقعی گرهی کور به داستان می‎افتد.

از سوی دیگر فیلمسازی در مورد سوژه‎ای بروز که افراد منتسب به قصه زنده و مشغول فعالیت در رشته خود هستند ظرافت‎های خاص خود را دارد. با تغییر اسم شخصیت‎ها حل نمی‎شود و با ریش گذاشتن برای یاسر شاه­حسینی نگاه‎ها از مهدی توتونچی برنمی‎گردد. این تغییرات بیش از آن که در جهت درام قصه باشد، هم سو با بیانیه رادیکال فمنیستی فیلم است.با حذف نقش فرزند از خانواده قطعا عنصر قابل توجهی از درام حذف می‎شود و اصلا سمت و سوی قصه تغییر می‎کند اما زن مطلوب فیلمساز، با نبود بچه، کامل‎تر می‎شود. حال با این تدبیر براحتی می‎تواند از مرد، که تنها جلوه مفهوم شوهر در فیلم است، موجودی مستبد، دمدمی مزاج، ریاکار، با عقده‎های جنسی و در یک کلام شیطان‎صفت نشان دهد.

شاید همین دستکاری‎ها در ماجرای واقعی باعث شده روایت فیلم دو پاره شود. از یک سو سعی دارد در لایه اجتماعی یک قانون را زیر سوال ببرد و اکوسیستمی از اعتراض مجازی و رسانه‎ای را جز به جز تصویرگری کند. اما از سوی دیگر وارد روابط خصوصی آدم‎‎های قصه شود و با چرخ زدن در حریم شخصی یک خانواده علاوه بر آزمودن توانایی خود در بیان امور مسائل خصوصی، سعی دارد نه به صراحت ولی به صرافت اندیشه‎های دگرباشانه‎ای را مطرح کند.

 

پیوند