«تیتوی کوچک و بیگانهها» یک کمدیِ خانوادگیِ فانتزی به کارگردانی «پائولا رندی» است.
تیتوی بزرگ، پروفسوری در وسط صحرایی در نوادا، مشغول گوش کردن به کهکشان است و به دنبال شنیدن صدای ذرات از اعماق فضا. وقتی خبر مرگ برادرش در ایتالیا را به او میرسانند، متوجه میشود که تیتوی کوچک و آنیتا، برادرزادههایش هستند و از این پس باید با او زندگی کنند.
پروفسور مردی جامعهگریز است و طبعاً در برقراری ارتباط با این دو کودک به مشکل بر میخورد. ورود بچهها زندگی روزمره و تحقیقات او را به چالش میکشد. تحقیقاتی با بودجه میلیون دلاری که زیر نظر نیروی هوایی آمریکا در جریان است و به دنبال برقراری ارتباط با فضاییها است.
گرچه مسئله اصلی فیلم در نه آسمان که روی زمین قرار دارد؛ اما به وضوح ردپای میتوان علاقه کارگردان به فیلمهای فضایی به خصوص «2001: یک ادیسه فضایی» و ژانر UFOها در سالهای پایانی جنگ سرد را در فیلم یافت.
بچهها با شور و شوق زندگیِ پر زرق و برق در وگاس منتظر دیدار عموی خود هستند اما یک چادر در بیان کیلومترها دور از شهر نصیبشان میشود! سهم عموی نابغه آنها از آمریکا، تنهایی در بیابان است. آمریکایی که برای دو کودک ـ به ویژه آنیتای نوجوان ـ سرزمین آرزوهاست، برای عموی میانسال آنها دیگر زرق و برقی ندارد.
پروفسور خلائی در وجو خود حس میکند که این سرزمین هم نتوانسته امکان پر کردن آن را فراهم کند. چیزی ورای ساحت مکان است و در ساحت اندیشه باید دنبال آن گشت.
هم تیتوی بزرگ و هم تیتوی کوچک به دنبال ارتباط با جهانی دیگر هستند. یکی در دنیای کودکانه خود و در عالم رویا و دیگر در لابلای امواج الکترومغناطیسی. هر دو یک خلأ متافیزیکی را در جهان ذهنی خود حس میکنند. چیزی که دیگران نام آدم فضایی و بیگانه را بر آن نهادهاند. اما این کلمات برای این دو تنها ارجاعی به یک مفهوم دارند. آنها به دنبال صحبتی دوباره با عزیزان از دست رفته خود هستند. آنها به مرگ فکر نمیکنند. درباره آن ایدهای هم ندارند. اینجا نقطه سرگشتگی و اضطراب فیلم است که تا انتها نیز پاسخی برای آن ندارد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.