«مارموز» یک کمدی سیاسی به کاگردانی کمال تبریزی و تهیه‎کنندگی جواد نوروزبیگی است. مارموز داستان «قدرت صمدی» را روایت می‌کند که در تکاپو برای بالا رفتن از نردبان قدرت است. او از آغاز فعالیت سیاسی خود در دانشگاه٬ بدون پشتوانه فکری و تنها با جنجال و هوچی‌گری کارها را به پیش برده و طرفدارانی برای خود جمع کرده است. تندروی‌ها و خودسری‌های او باعث شده هیچ گروهی حضورش را تحمل نکند تا این که حادثه‌ای٬ قدرت را در مرکز توجهات قرار می‌دهد.

برای شخصیت قدرت می‌توان نمونه‌های زنده‌ زیادی را برشمرد که از چماق‌کشی شروع کردند و هر روز به رنگی درآمدند. جماعتی که نمونه‌های کامل آن‌ها را در همین سینما هم به خوبی به یاد داریم که در نهایت هم سرنوشتی مشابه قدرت پیدا کردند. اما این که فیلم چقدر در ارجاع شخصیت قدرت به نمونه‌های حقیقی خود درست عمل کرده٬ جای تأمل دارد.

مارموز بیش از آن که یک فیلم باشد٬ به ستون طنز سیاسی یک نشریه جناحی شبیه؛ و وزن کمدی فیلم بیش از آن که بر موقیعت سوار باشد، بر دیالوگ استوار است. دیالوگ‌ها نیز تا حد زیادی در قالب ادبیات ژورنالیستی سیاسی حاکم بر بخشی از فضای مجازی نوشته شده‌اند.

بخش قابل توجهی از تکه‌پرانی‌های فیلم کاملا تاریخ مصرفدار هستند و متناسب با حافظه سیاسی مخاطب نوشته شده‌اند. از این لحاظ و همچنین از منظر صف‌بندی سیاسی بازنمایی شده در فیلم٬ مارموز شباهت زیادی با «اخراجی‌ها ۳» دارد. با این تفاوت که ماموز در کارگردانی و فیلمنامه از اخراجی‌ها۳ جلوتر است اما در گفتمان عقب‌تر.

در مارموز کاسب‌کاری جماعتی را می‌بینیم که به اسم انقلابی‌گری منافع شخصی و جناحی خود را دنبال می‌کنند. فضای سیاسی مسموم و توأم با ریاکاری و فرصت‌طلبی است و در این میان مردم هستند که فراموش شده‌اند. خود فیلم هم با وجود این که مرتب از مردم می‌گوید٬ آن‌ها را فراموش کرده و تکیه اصلی خود را بر بازنمایی رسانه‌ای اتفاقات گذاشته است و این از تناقضات درونی فیلم است.

از سوی دیگر به هیچ وجه شخصیتی را که در معنای حقیقی انقلابی باشد، نمی‌بینیم که خود اذهان را به این سمت هدایت می‌کند که یا فیلمساز تلقی درستی از مسئله فیلم خود ندارد و یا تصویر او از انقلابی‌گری همین هجوی است که بر پرده سینما می‌بینیم.

 

پیوند