نگار چهارمین ساخته‎ی سینمایی «رامبد جوان» است که اولین کار غیر کمدی او در سینما نیز محسوب می‎شود. جوان برای کارگردانی نگار نامزد کسب سیمرغ بلورین سی‌وپنجمین جشنواره‎ی فیلم فجر شد. او پیش از این سابقه کسب جایزه بهترین کارگردانی بیستمین جشنواره‎ی بین‎المللی فیلم کودک و نوجوان را برای اسپاگتی در هشت دقیقه در کارنامه‎ داشت. با وجود کارگردانی نسبتا خوب در بعضی از سکانس‎های فیلم، صحنه‎های اکشن اغلب ضعیف از آب در آمده و حتی گاهی موجب خنده‎ی تماشاچیان نیز می‎شود. افکت‎های صوتی و تصویری گاهی قوی و گاهی ضعیف به کار رفته‌‏اند و در مجموع جا برای دقت بیشتر در آن‏ها وجود داشت. کم‎تجربگی کارگردان در این ژانر از یک سو و بضاعت اندک و عقبه‎ی ضعیف سینمای ایران در زمینه‎ی اکشن، که به سبب تک ژانر بودن آن حاصل شده، از سوی دیگر باعث شده این اثر نتواند به خوبی شکل بگیرد.

پدر ثروتمند کشته شده، پادوی عاشق، دختر تنها، ویلای لواسان متعلق به خاله‌ی پولدار، شرکای مرموز و… عناصری کهنه در فیلم‎های جنایی و سریال‎های پلیسی بوده‎اند که در این فیلم نیز کنار هم گرد آمده‎اند. استفاده از روایت غیرخطی و بازی با زمان تبدیل به یک ابزار برای به پیش راندن قصه و روایت متفاوت یک داستان نسبتا تکراری است. اما این روایت به ظاهر جدید، پلاستیکی است. درست مثل زمانی که در بازی اسم فامیل تنگنای کلمات باعث می‎شود، پسوند پلاستیکی به عنوان ساده‎ترین راه حل عنوان شود.

همه شخصیت‎ها شبیه هم هستند، همه از یک جنس‎اند، همه یک جور صحبت می‎کنند. و این از ساختار «پست مدرن پلاستیکی» اثر ناشی شده است. این سرنوشت است که انسان‎ها را در بند کشیده و اختیاری در این میان وجود ندارد. اگر قرار است اتفاقی بیفتد، حتما رخ می‎دهد. حتی اگر لازم باشد قهرمان توسط ضد قهرمان دیده نشود تا به هدفش برسد. یا فردی که هیچ آشنایی با اسلحه ندارد در دوئلی نابرابر با قدرت ظاهر شود. جایی از فیلم نقش مقابل نگار از او می‎پرسد: «از کجا فهمیدی؟» سوالی که برای مخاطب هم وجود دارد. تمام این حوادث توهمات نگار است یا الهامات روح پدر او یا توضیحات پلیس؟ فیلمساز می‎خواهد ما چنین سوالی داشته باشیم و به آن فکر کنیم. البته تفکری که به ‌ذات خود عمقی ندارد و ضعف‎های ساختاری فیلم هم مانع دیگری است که باعث می‎شود فیلم تنها تا پارکینگ سینما همراه ما باشد. نقطه‎ی قوت نگار، جنبه‎ی سرگرم‎کنندگی آن است. وجهی از فیلم که سابقه‎ی کارگردان نشان داده در اجرای آن تواناست.

روایت پست مدرن اثر سعی می‎کند ساختاری مارپیچ و تو در تو در قصه ایجاد کند تا بتواند نقاط گنگ آن را به مانند بن‎بست‎های این مارپیچ توجیه می‎کند. اما در این راه ناموفق بوده زیرا خود این ابهام در فضای کلی فیلم باید معنادار باشد. نقاط گنگ قصه‎ی نگار و ابهام علل حوادث نه با ذهن بیننده بازی می‎کند و نه کمک شایانی به تعلیق داستان می‎کند؛ بلکه تنها سیاه مشقی ساده و تجربه‎ای تازه برای سازندگان است.

 

پیوند