«ماشین جنگی» یک کمدی سیاه پیرامون مقطعی از اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکاست. فیلمساز سعی کرده با استفاده از شخصیت‎های واقعی، داستان خود را بیشتر باورپذیر کند. تصویری که فیلم ارائه می‎دهد محدود به تجربه‎های یک ژنرال آمریکایی است و وارد جریان واقعی زندگی مردم نمی‎شود گرچه اشاراتی به آن دارد. در فیلم ارتشی را می‎بینیم که بر خلاف ظاهر منظم و پرزرق و برق خود، به شدت درمانده است. شعارهای آمریکاهایی که برای خود سربازها هم معنایی ندارند و تنها همه در ژستی مشابه آن را تکرار می‎کنند.

در فیلم نظام سلسله مراتبی و توام با چاپلوسی و منفعتطلبی را می‎بینیم که در میان نظامیان و سیاست‎مداران، هر کدام به شکلی، حاکم است. تصمیمات بیش از آن که سنجیده و حساب شده باشند در فضایی پر سر و صدا و تحت تاثیر رسانه‎ها گرفته می‎شوند.

انتقادات فیلم از منظر بی‎هدفی، غرور احمقانه، ضعف ساختاری و تناقض‎های رفتاری آمریکایی‎ها در افغانستان است. به طور مثال قانون کنگره که مانع حمایت از کاشت پنبه در مزارع افغانستان است و در عوض گیاه مخدر کشت می‎شود. هر کدام از این ویژگی‎ها تیپ شخصیتی خاص خود را در فیلم دارند و در راس همه آن‎ها، بازی پرمبالغه برد پیت در نقش ژنرال مک‎لوهان، تصویری توام با تمسخر -به مسخرگی مانیفست مک‎لوهان «هر پایی به نوبت مثل بقیه»- از کل نظام تصمیم‎گیری آمریکا درباره افغانستان است.

فیلم چیزی از برنامه‎ریزی حضور طولانی مدت هژمونیک آمریکا در منطقه ندارد و درباره فجایع این حضور نیز ساکت است. خبری از شرکت‎های چند ملیتی و نقش آنان در طولانی شدن جنگ نیست و همه چیز به گردن محافظه‎کاری چند سیاست‎مدار پیر می‎افتد که به دنبال یک بازنسشتگی راحت هستند. ماشین جنگی همان قدر که ضدجنگ است، آمریکایی است و حرفی از جنس پیدا کردن راهی بهتر برای آمریکا دارد. مردم افغانستان در فیلم تحقیر شده و بخش مهمی از مشکل معرفی می‏شوند و مصاعبی که بر آن‎ها وارد شده و می‎شود محلی از اعراب ندارد. حتی اگر سازندگان بگویند که این فیلم خارج از هالیوود و جز با حمایت نتفلیکس و بستر پخش آن قادر به ساخته و دیده شدن نبود باز هم آن را نمی‎توان اثری جدی در این زمینه دانست اما به عنوان یک اعتراف به شکست نرم و مضحک ارزش دیدن دارد.