صدای موتور ماشینها برای همدیگر خط و نشانی است که رانندهها برای هم میکشند. نگاههای مصمم و خشن به هم دوخته میشود. جمعیت دیوانهوار فریاد میکشد. دستمال به زمین میافتد و مسابقه شروع میشود. ماشینهای تقویت شده در خیابانها ویراژ میدهند و بیتفاوت به هر آنچه در اطرافشان میگذرد، سریع و خشن به سوی خط پایان میشتابند. این که همیشه چاقویی هست تا قهرمان بر زمین افتاده و مغلوب آن را بردارد و در قلب دشمن فرو کند، همیشه اجسام سنگین با فاصله میلیمتری از ماشینها عبور کنند و صدمهای به قهرمان وارد نشود و دهها کمک و امداد غیبی دیگری که کارگردان به شخصیتهای اصلی میرساند. اکثر بینندگان فیلم به غیر معقول بودن و فانتزی بودن اکشن فیلم اذعان دارند و میدانند بیشتر شبیه بازیهای کامپیوتری و در برخی سکانسها عینا کپی شده از بازیهای معروف است؛ ولی وجود تمام این مسائل هم مانع نمیشود که فیلمبازان و حتی منتقدان در اولین فرصت نسخه جدید را با بهترین کیفیت ببینند!
سری فیلمهای سریع و خشن از سال ۲۰۰۱ تولید میشود و تابستان امسال هشتمین قسمت از آن اکران شد. این پروژه بازیگران و عوامل ساخت زیادی به خود دید. ستارههایی مثل «پل واکر» و «گال گادوت» و … پایهی شهرتشان از همین مجموعه فیلم بوده است. از اکشن کارهایی مثل «وین دیزل»، «جیسون استاتهام» و «دواین جانسون» بیشتر مشتهایشان در فیلمها کار میکند تا زبانشان؛ بازی قابل قبولی در حد خودشان، بیشتر در موقعیت طنز، گرفته شده است.
سریع و خشن در بین فیلمهای سبک اتومبیلرانی اگر بهترین نباشد، شاخصترین است. در ابتدا فیلم بر مسابقات غیرقانونی ماشینسواری در خیابانهای آمریکا و جریان خلافکاری همراه آن تمرکز داشت. به تدریج وجوه بینالمللی پیدا کرد و پس از مدتی پای سلاحهای نیمهسنگین و سنگین به فیلم باز شد و اکنون جنگافزارهایی را در اختیار قهرمانان میبینیم که تنها دولتهای محدودی در دنیا آنها را در اختیار دارند. درحالی که در قسمتهای اول یک قتل تمام ماجرا را تحت تاثیر قرار میداد، اکنون کشت و کشتار به امری عادی در آن بدل گشت. این تنها ارزشی نیست که در این مجموعه فیلم تغییر کرده است. مولفههای همجنسگرایی به فیلم اضافه شده و بُعد جنسی فیلم و غلظت خشونت آن بیشتر شده است. فیلم در عین این که برای مخاطب ذائقهسازی میکند مجبور است به فراخور نفس حریص انسانی، پا را در بسیاری از موارد فراتر از گذشته بگذارد تا با کاهش سود و مخاطب مواجه نشود.
در قسمتهای اخیر، خلافکاران بینالمللی خطرناک با تواناییهای بیحد و حصری ظهور کردند که دولتها توانایی مقابله مستقیم با آنها را ندارند. بزهکاری مانند «دومینیک تورِتّو» (ویل دیزل) در مقابل آنها یک شخصیت مثبت محسوب میشود! وجوه میهنپرستانه و انسان دوستانهای که در وجود اوست، و یا کارگردان هر قسمت به اجبار وارد شخصیت وی میکند، باعث شده او را در قامت یک یاغی تشنه برای دردسر ببینیم که گاه رابینهود میشود و به کرات دنیا را نجات میدهد. گروه تورتو متشکل از خلافکارانی است که گاها در مقابل وی قرار داشتند و مبارزات خونینی میان آنها درگرفته بوده است. اما الان افرادی وفادار به او هستند و همگی همراه هم یک خانواده را تشکیل دادهاند. افرادی که پلیدی و نیکی را توام در وجود خود دارند و بسته به این که که در چه موقعیتی قرار بگیرند، یکی از این وجوه پررنگتر میشود.
اما تفاوت اصلی «دام» با بقیه در ماهیت و ذات اوست. دشمنان دام افرادیاند که به قدرت اصالت میدهند و سعی دارند بر گروه وسیعی از ضعفا تسلط یابند. توروتو تمام ویژگیهای آنان را در خود دارد. قدرتمند است و این قدرت را از خدایی که هیچ کجا نیست میطلبد. اما تمام شخصیت او در همین بُعد خلاصه نمیشود. تورتو یک پدیده پستمدرن است که در برابر مدرنیته ایستاده؛ «سایفر» در بالاترین درجه از جزماندیشی مبتنی بر علم تجربی ایستاده و تجسمی از ترسآوری عصر تکنولوژی و انفجار اطلاعات است. او منکر ارزشهای تورتو میشود و سعی دارد او را طی یک انتخاب طبیعی به همان انسان برتر مدنظر خود تبدیل کند. انسانی مبتنی بر غرایز. حیوانی ناطق. اما باز این قهرمان فیلم است که بر تمام سختیها و تقدیر خود غلبه میکند و ماموریت غیرممکن را به سرانجام میرساند.
تاکید بر خانواده بودن گروه در قسمتهای اخیر بیشتر شده است؛ در حدی که در بسیاری از سکانسها کلمه (family) را از زبان یکی از شخصیتها میشنویم! کلمهای که گاه معنای استعاری از صمیمیت این گروه دوستانه دارد و گاه در تعریف جدید از خانواده به کار میرود. این که مردی همزمان از زنی فرزند داشته باشد و در خانه با زنی دیگر زندگی کند و هر دو را بخشی از خانواده خود بداند در عین این که با هیچ کدام رسما ازدواج نکرده است؛ خانوادهای مرکب از یک ضلع عشقی و ضلعی دیگر حاصل مسئولیت. البته به لطف کارگردان این شرایط پیچیده برای مدت طولانی پایدار نمیماند. هیچ خانوادهای که در تعاریف مرسوم بگنجد، نمیبینیم. عادیترین خانواده مربوط به «برایان» و «میا» بود اما عجل به پل واکر مهلت نداد تا این خانواده قوام یابد. جهان فیلم، دنیای بیخدا با صلیبهای تزئینی است. مفهوم پیچیده و معوجی از خانواده که فیلم ارائه میدهد، زایدهی فرهنگی است که در قسمت اول فیلم به تازگی معرفی شده بود. این خرده فرهنگ نه در قامت بزهکاری و زیرزمینی که در شکل قهرمانانی بینالمللی که دنیا به آنها نیاز دارد عرضه شده است.
البته هنوز ماشینها مانند روحی در کالبد فیلم هستند. عناصر مربوط به ماشینها به طور دقیق در فیلم چیده شده است. هر ماشین بیانگر شخصیت راننده آن است. «هابز» ماشینهای بزرگ و ویرانگر، تورتو ماشینهای کلاسیک و قدرتمند، «لتی» لوکستر و ظریفتر. البته حمایت شرکتهای اتومبیلرانی دست کارگردان را در این چینش باز گذاشته است و از طرف دیگر بیهیچ دغدغهای این همه ماشین نو را میترکاند تا هر پلک زدن مخاطب او را از دیدن صحنهای چند صدهزار دلاری محروم کند. البته همان طور که آدم بد قصه گفت همهی ماشینها بیمه هستند! پول بسیاری از این سکانسها از قبل پرداخت شده است؛ بخشی از هزینه سکانس حمله ماشینهای زامبی شده به وزیر دفاع روسیه یا تعقیب و گریز با زیردریایی، با نمایش برندهای ریز و درشتی که مرتب در فیلم میبینیم و تعریف و تمجیدهای بازیگران از ماشینها تامین میشود. این سینما، تجارت پرسودی است که برای هر فریم آن دقت و وسواس زیادی صرف شده است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.